من می نوشتم ازتو قلم لال اگرنبود
دنبال ما حکایت وجنجال اگرنبود
می شد بهشت روی زمین را بناکنیم
اینجا چنانچه سستی واهمال اگرنبود
می چیدم ازبرای تو هر نوبرانه ای
ازمیوه های باغچه ام کال اگرنبود
هرگز نمی شدیم گرفتار عاشقی
در گوشه ی لبا ن شما خال اگرنبود
بی حاصلی نداشت دراین سرزمین نشان
نو رسته های خاک لگدمال اگرنبود
می آمدم میان شما با کلاه وشال
پیرانه سر به قصد کس اخلال اگرنبود
من می دویدم ازهمه سو تا رها شدن
پایم شکسته وقد من دال اگرنبود
ازما گذشت شوق تماشای قله ها
پرواز را محال بدان بال اگر نبود
می شد ترا به شکل جوانی ببینمت
بار دگر به گردن تو شال اگرنبود
دراشتیاق روشنی ورویش وامید
مرگ خیال وناخوشی حال اگرنبود----
--من می سرودم ازسرشب تا سپیده دم
کار غزل خلاصه واجمال اگرنبود
محسن بافکرلیالستانی
,اگرنبود ,تماشای ,ها ,های ,شوق ,اگرنبود , می ,من می , من ,می شد
درباره این سایت